
آدم. [دَ] (اِ) هر شماره یکش لغتنامهای دارد که مدام دوبارهخوانی و نویسیاش میکند. مینامد. میبالد. مینالد. درد میخَطَد. بدیع میواژد. سره میکاود. قافیه میبافد. سپیدسار میکند. کلکِ مقدسی شکل میکند. خامه خالی میخُلد. به عناوین مختلف دالبازی میکند و مدلولنمایی. چراچراکنان، کتاب میچراند. لغتنامهاش را فربه میکند و به هر شماره دویی که میرسد میدهد. و لغتنامهی شمارهی دو را بلندبلند و بیصدا میخواند. درست تمام آنچه شمارهی دو میکند. و تو شمارهی سهای هستی که این سطور را در لغتنامهی من، روبهروی “آدم” تا بدینجا خواندهای. و من شمارهی چهاری هستم که تمام واژگانم را در انتهای این جمله با لیسی بر رگهای ساعدِ شمارهی سه−به ذکر، زور، زار، ضرب یا طرح−تاخت خواهم زد. (قبل از بستن مجلد، رجوع شود به مدخل “لیس”.)