
«روزنامه تعطیل» مجموعهایست از اشعار جمشید برزگر که به تازگی همراه با کولاژهایی از او توسط نشر اچ اند اس مدیا منتشر شده است. این اشعار که در فاصله بین سالهای ۱۳۷۷ تا ۱۳۷۹ سروده شدهاند برای نخستین بار در خارج از ایران انتشار پیدا میکنند. در حاشیه هر شعر کولاژهایی از روزنامههای تعطیل شده در صدر مشروطه تا ۱۳۷۹ آمده است.
چند شعر از این مجموعه با صدای شاعر:

جمشید برزگر: شاعر، نویسنده و روزنامهنگار
زنجیره
چند بار میان ِ این کلمات ِ تهی میگردی
آیا نمیبینی؟
این روزها
یک عده با چاقو
انشاء مینویسند
تا ما
هر روز
در یک مراسمِ تکراری
با جنازههایمان برویم
سطرهایِ سر بریده را رها کنیم
بعد
جایی نرویم و خانه نمانیم
چیزی نخریم
حرفی نزنیم
اصلا
با سایههامان قرار نگذاریم
تا ناگهان
غیبمان نزند
یا قلبمان
پیام ِ ایست نگیرد
یا چاقو
انشای تازه ای ننویسد
یا طناب
روبان ِ قرمزی دورِ گلو نشود.
پس
در واژهها دنبال کیستی؟
امروز
باید یک تسلیت ِ تازه را
امضا کنی و فردا
خطی شوی
تا دور
تا بیابان
تا گور
یک برگهی لو رفته
-” مشخصات خودت را صریح و ساده بگو”
– من، ساکنِ خوابگاه
سالها پیش انتخاب شدم برایِ جوابِ شما
در اتاقهایِ کوچک، تمامِ مدت
در انتظار بودم و نمی دانستم برایِ ورود
باید از درِ شکسته گذشت
–”پرت و پلا نگو که بگویند
اینها نتیجهی سقوطِ شبانه است”
– پرتابِ دانشجو
یک اتفاقِ خوشمزه است
خوش طعمتر از غذایِ سلف سرویس
یا شوخیِ سر کلاس و حتی
تعطیلیِ میانِ دو ترم.
من، اما من؟
قبل از حضورِ شما
یادم هست
بودم
با جزوه ها، دو سه بشقاب و سفره ای کوچک
شاید کمی خیال و آرزو هم بود
اما
حافظه هم با سنگ میپرد
مثلِ یک گنجشک
-“آن شب چه اتفاق افتاد؟
گرچه برای ما مثلِ روز روشن است
هم دستتان که بود؟ چه کس خط می داد؟”
– آن شب
تنها
بیخواب شده بودیم و در پیِ رویا به جستجو
گام میزدیم و
یک نفر
از درون به ما خط میداد
مشقهایِ قدیم را خط میزد
درسِ جدید ….
-“کافی است!
پس درونِ تو پنهان است آن مزدور
جرمت دلیل نمی خواهد و
حکمت
صادر شده: محکوم”
اسم مستعار
دیشب دوباره به خودکار
شک کردم
بر آن همه سفید ِ مکرر
تردید ِ من سندی بود آشکار
باید دوباره
پنهان شوم از میز و کاغذ و قلم
این لعنتی ها
این روزها مدام
دنبال ِ حرف ِ آخری از یک ِ کلام ناتمام
سرتاسر ِ مرا
کاویده اند و هربار
یک نام و جرمِ تازه
پرونده کرده اند
اینجا
انبوه ِ اسم و مطلب و امضا
اما
حالا
نام ِ حقیقی ام را
چه کسی میکند تکرار؟
نمی شناسمتان
یک اتفاق ِ روزمره
تغییر ِ اسم ِ این خیابان هاست
در خاطرم نیست
جایی شما را دیده باشم
شهریورم را حذف کردید
تعویض ِ تقویم ِ مرا آسان گرفتید
جغرافیایم را قرق کردید
دشت ِ کویرم را خزر گفتید
اما
تغییر نام ِ من
چندان که می خواهید
ممکن نمیباشد
روزنامه تعطیل، جمشید برزگر، نشر اچ اند اس مدیا
در همین زمینه:
«روزنامه تعطیل»: داستان غریبهها