
پیام یزدانجو
مهمترین چالشها در عرصه نقد ادبی
تصور میکنم مهمترین چالشها همچنان همان مسائلی هستند که نقادی ادبی ایران از دیرباز با آنها دست به گریبان بوده؛ در این میان، دو مسئله به نظرم برجستهتر میآیند. مسئلهی اول نسبت منتقد با مؤلف متنی است که قرار است مورد نقادی قرار گیرد. هنوز هم بسیاری از نقدهای ادبی ما تحت تأثیر رابطهی منتقدان با مؤلفان متنها هستند، نه خود متنها. به همین خاطر، بیشتر نقدهای ادبی در واقع ابراز ارادت منتقدان به مؤلفانی هستند که رفاقتی با آنها دارند و اغلب از بابت این رفاقت منفعتی میبرند. مسئلهی دوم به نحوهی نقادیها و مشخصاً به ارتباط نقد ادبی با نظریهی ادبی مربوط میشود. نقد ادبی اگر بخواهد برانگیزاننده باشد و حرفی برای گفتن داشته باشد به هر رو باید متضمن آگاهی و اشراف منتقد به نحلههای نقادی و نظریههای ادبی و همچنین جذب و هضم آنها باشد. چنین آگاهی و اشرافی البته در بیشتر نقدهای ادبی ما به چشم نمیخورد و یا، اگر نشانی از آن باشد، در نقل قولهای پراکنده و از نظریهپردازان خلاصه میشود، یعنی به ندرت به مرحلهی درونیسازی یا ازآنِخودسازی نظریهها و نگرهها میرسد.