Quantcast
Channel: هنر و ادبیات | رادیو زمانه
Viewing all articles
Browse latest Browse all 921

شیدا محمدی: به استانبول نگاه می‌کنم با گوش‌های مست

$
0
0

ملیحه تیره‌گل، منتقد ادبی درباره شعرهای شیدا محمدی می‌نویسد:

«شعرهای شیدا محمدی، با تکیه بر نقش ارتباطی زبان، وظیفه انتقال معنی و برقراری رابطه با مخاطب شعر را پذیرفته است، و با نشان دادن نقاط منفی در جهانی که هست، طرح جهان آرمانی خود را – نانوشته- پیش روی خواننده گسترده است. و طرفه اینکه، با کاربرد مکرر واژه «من»، خواننده را در پذیرش یا رَدِ این جهان آرمانی­ مختار گذاشته است. و به این ترتیب، تعهدِ هر نوع تهییج و تبلیغ و نسخه‌نویسی یا تجویز را از شانه‌های شعر برداشته است.

 

 شیدا محمدی، شاعر و روزنامه‌نگار

شیدا محمدی، شاعر و روزنامه‌نگار

این راه را با اتوبوس آبی‌رنگ عمدا اینجا آورده‌اند با فوج عجیب کبوترها
و بی قراریِ پیراهن و دامن و چکمه‌ها
انگار در آینه خبرهایی شده چیزیت شده است استانبول؟
تو کسی را پوشیده‌ای و این بوی معشوق است از شانه‌هایت بویِ خاک و شمعدانی
بوی خودِ فرّارِ رنگی‌اش.

ای شهرِ با چشم‌های دریا و امواج رنگارنگ
در بخار پشت سرت دیوارهای پر از ناسزا و نامه‌های عاشقانه
چیزیت شده است استانبول؟
با پاهای مفرغی من کجا می‌رویم این وقت شب؟
با این مُرده‌های خوشبو که چای و سیگار تعارف می‌کنند چرا این جا نشسته‌ایم؟
می‌خواهم زیر باران با این مردِ سنگی معاشقه کنم ای شهر
تا بخارا پا برهنه بخوانم گوش بخوابانم به تنِ تبریزی‌ها
هوا باغِ نعناست امشب
می‌شنوی ؟
– به سلامتی به سلامتی !

چقدر عاشقی می‌چسبد
این دست‌های ولخرج این مغازه‌ها
برفِ صوفی شکوفه‌های انار
لک لک‌ها در آب
و توی پیراهن‌ها سایه‌ی رقصی تاریک.

این اتاق را چطوری پیدا کردی
من با بوی این تخت و لحاف موسیقی شدم می‌دانستی؟
با قشقرق همین پنجره‌ها از ته دل… با تو خندیدیم.

خش خش این سطر را می‌شناسم ای شهر
این چترهای آوازه‌خوان را
من چیزیم شده با این ابرها!
چشم‌هایم نمی‌توانند بگویند استانبول
دست‌هایم نمی‌توانند …

به استانبول نگاه می‌کنم با گوش‌های مست from had light on Vimeo.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 921

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>