
فرهاد سلمانیان
توماس ترانسترومر که از مهمترین شاعران سوئد به شمار میرفت، جمعه، ۲۷ مارس، در سن ۸۳ سالگی درگذشت. آثار او که طی ۶۰ سال فعالیت ادبی به حدود ۵۰۰ صفحه میرسند، به بیش از ۶۰ زبان ترجمه شدهاند. موضوعهای پربسامد در کارهای او نبود ارتباط و ناپایداری انسان است.
ترانسترومر نخستین کتاب خود را با عنوان «۱۷ شعر» در سال ۱۹۵۴ منتشر کرد که به نوشته «دیولت»، روزنامه آلمانی، «مانند اعلام انزجاری علیه جریان شعریای بود که خود را متعهد به پرداختن به کشمکشهای روزمره میدید.»
او تا پیش از سکته مغزی در سال ۱۹۹۰ در زمینه روانشناسی بزهکاران فعال بود. از آن به بعد دیگر قادر به سخن گفتن نبود و حتی جایزه نوبل ادبیات را در سال ۲۰۱۱ تقریباً بدون توان سخن گفتن دریافت کرد. آثار او در بیش از ده جلد مختصر در فاصله سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۱ به چاپ رسیدند. شعرهای ترانسترومر درونمایههای بسیار پیچیده را با تصویرهایی بسیار ساده بیان میکنند.
کوتاهنویسی
ایجاز از ویژگیهای بارز شعر ترانسترومر است. «فرانکفورتر آلگماینهتسایتونگ»، روزنامه پرتیراژ آلمان، در مورد مجموعهشعر «معمای بزرگ»، دربرگیرنده شعرهای کوتاه ترانسترومر، نوشته بود: «جایی که دیگران برای بیان منظورشان ۱۰۰ واژه به کار میبرند، در حالی که ۱۰ کلمه کافی بود، ترانسترومر تنها با یک کلمه همان کار را میکند.»
او در کارهای ابتدایی خود بیشتر نوعی نوگرایی سوررئال را دنبال میکرد، اما بهزودی استعارههای درخشان در کارش جای خود را به تصویرهای گذرا و ساده میدهند که شاعر با کاربرد آنها به فضاهای دراماتیک و گستردهتر میرسد، البته با ایجاز و دقتی که در ویژگی گونه شعر ژاپنیِ هایکو است: «به بیرون نگاه کردم، وقتی شاخهها جنبیدند / مرغان دریایی سپید گیلاسهای سیاه را خوردند.»
عکسهایی از زندگی
هر چه بیشتر نوعی «من» راوی در شعرهای ترانسترومر ظاهر میشوند، سطرهای او موجزتر هستند و در عین حال ابهام چندانی در آنها به چشم نمیخورد. با وجود این، همین ویژگی و دوری از میل بزرگی از علتهای محبوبیت شاعر در سوئد بوده است. به نوشته «زوددویچهتسایتونگ»، روزنامه آلمانی، ترانسترومر در سال ۱۹۷۶ در نامهای به رابرت بلای، شاعر آمریکایی آورده بود: «چیزی که در وجود بسیاری از نویسندگان مرا آزار میدهد، آرزوی بزرگ بودن آنها است.»
ترانسترومر بیشتر شعرهای آزاد مینوشت. سبک شعری او واقعبینانه است و گاهی تجربههای شخصی نیز در آنها به چشم میخورد:
«دریای ماه اکتبر سرد میدرخشد
با بالههای پشتش از سراب امواج
هیچ چیز نمانده که یادآور
سرمستی سپید در کارزار قایقهای بادبانی باشد
روشنایی زردرنگ شب بر فراز شهر
و تمام همهمهها رو به گریز
خط تصویری بانگ سگی در هواست
بر فراز باغ نقش بسته
آنجا که میوه زردرنگ درخت را
فریب میدهد و خود را فرومیاندازد.»
(این شعر با عنوان «نقش هوا» متعلق به سال ۱۹۵۸ است.)
ناپایداری انسان
ترانسترومر کتاب خاطرات کوتاهی نیز با نام «خاطرات مرا میبینند» نوشته است. علت کوتاهی کتاب این نیست که نویسندهاش حرف زیادی برای گفتن نداشت.
او خاطرات خود را تا حدی موجز گفته که هر خاطره، ویژگی تکعکس کوچکی را پیدا کرده که شاعر تمام وضعیت زندگی مد نظر را در آن خلاصه کرده است.
ترانسترومر در بعضی شعرهایش نیز به ناپایداری انسان، موضوعی کلاسیک در شعر جهان، میپردازد، اما به نکتههای دیگری میرسد: «هنگام خاکسپاری بود، و من حس کردم، آن که رفته، افکار مرا، بهتر از خودم میخواند.» در هایکوی دیگری هم میگوید: «خورشید اکنون فرونشسته. سایههامان غولآسا شدهاند، به زودی همه چیز به سایه میپیوندد.»
پیشینه شاعر
ترانسترومر در آوریل سال ۱۹۳۱ در استکهلم به دنیا آمد. مادر او معلم و پدرش روزنامهنگار بود. او به «سُدرا لاتین»، پرسابقهترین دبیرستان رشته علوم انسانی در سوئد رفت و سپس در دانشگاه به تحصیل در رشته ادبیات پرداخت. مدتی بعد به روانشناسی رو آورد و در همین رشته نیز به فعالیت حرفهای ادامه داد.
او در موسسه روانشناسی دانشگاه استکهلم به کار مشغول شد و متصدی یک بازداشتگاه جوانان نیز بود. این روند تا سال ۱۹۶۵ پیش از فعالیت وی به عنوان مشاور شغلی در ادارههای کاریابی شهرهای کوچک سوئد ادامه داشت.
او در آن زمان در سوئد شاعری شناختهشده بود و در یکی از نقدهای ادبی پس از انتشار مجموعه «۱۷ شعر»، نویسنده، او را «نابغه» معرفی کرده بود.
در سال ۱۹۹۰ سکتهای باعث شد توان حرکت نیمی از بدن، حرف زدن و نوشتن را از دست بدهد. از آن به بعد، با کمک همسرش در استکهلم به زندگی ادامه داد و با کمک او شعرهای جدیدترش را مینوشت.
از میان آثار توماس ترانسترومر مجموعهای با نام «به دوستان آن سوی مرز» را محمدصادق رئیسی به فارسی برگردانده است.